مرهم_______ آنه

ما میرویم عشق را پیدا کنیم...

نشانی اش که خیلی سر راست است...

 گفته اند: کربلا. . . ضریح. . .

اگر صاحب خانه را دیدیم... سلام شما را هم میرسانیم...

اگر هم ندیدیم!!. . .

حتما دیدیم . .  ولی نشناختیم. . .

خلاصه که...  ما سلام شما را به هرکس که دیدیم میرسانیم . ..

بلاخره یکی شان جناب عشق است دیگر. . .

میرویم . . . پیدایش کنیم. . .

با  "عشق" برمیگردیم ... انشالله

....

یا "پدر"...  آمدیم. . .

آغوشت را باز کن . . .  منتظر نمانیم. . .

 


نوشته شده در پنج شنبه 91/7/20ساعت 11:2 صبح توسط م.موسی زاده نظرات ( ) |

خدا ما را نیافرید .... که آویزان دیگران باشیم ...

خدا میخواهد ... تو ندانی که از کجا میخوری... "روزی" ات را میگویم ...

خواست که به مردم دل نبندی ... به هیچ کس تکیه نکنی ...

تو را حیران کرد ... که نگاهت فقط به آسمان باشد ...

خواست ... از در خانه که بیرون میروی... ندانی ... کِی؟ کجا؟ چی؟ چطور؟...

خدا ... بس که دوستمان دارد...

میخواهد ... فقط آویزان خودش باشیم...

  مال بد ... بیخ ریش صاحبش...

أنا طالب کالحیران،

لا أدری، أ فی سهلٍ هُوَ أم فی جبلٍ أم فی أرضٍ أم فی سِماءِ أم فی بَر أم فی بحرٍ

وَ علی یَدَی مَن؟ و مِن قَبِلِ مَن وَ قد عَلِمتُ أنَ عِلمَهُ عِندَک...

تعقیب نماز عشا 

 


نوشته شده در یکشنبه 91/7/16ساعت 9:45 عصر توسط م.موسی زاده نظرات ( ) |

من...

عادت ندارم...

سر بگذارم...

بر شانه کسی...

اما..

شما خاندانِ مهر...

آنقدر "چهار" شانه اید که..

این روزها..

هر طرف که سر میگذارم...

شانه شماست. . .

هم شانه...

تولدت مبارک!


نوشته شده در جمعه 91/7/7ساعت 1:3 عصر توسط م.موسی زاده نظرات ( ) |

در پی توهین های اخیر به ساحت مقدس پیامبر اسلام:

خورشید که همیشه هست... همیشه می تابد...

حالا تو فکر کن؛ . . یک عده کور دلِ احمق! بیایند ...  خورشید را نشانه بگیرند.... و ... دقیق!... بزنند به؟!... مگر میشود؟!...

سنگ... به خورشید هم اگر بخورد... ذوب... میشود...

قضیه این است!....

نور که همه جا را فرا بگیرد... خفاش ها نگران میشوند.... نگرانِ ظلمتشان!... 

 آخر.... در تاریکی است ... که همه .. خوابند... غافلند.. چیزی نمیفهمند..

اما. . .

نور که بیاید.... همه چیز روشن میشود... وهمه... "بیدار"....

حالا ... خفاش ها چه کنند؟... که دنیا... "بیدار" نشود.... با "اسلام"... ؟!..

هر از چند گاهی ... سنگی پرتاب میکنند ... به خورشیدِ آسمانمان!! ... پیامبرمان... یا اماممان .. 

اما. . .

یادمان نرود... این جماعت..  با "نور"...  مشکل دارند!. .

آخرین نور... در راه است...

بیدار باشیم... در هجوم خفاش ها... تنهایش نگذاریم!!!!... 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 91/6/30ساعت 11:55 صبح توسط م.موسی زاده نظرات ( ) |

یک روز رخت سفر میبندیم. . . که همه خوشحالیم. .

یک روز رخت سفر میبندیم. . . که همه ناراحتیم. .

ما که فعلا خوشحالیم!

خدایا به فریادمان برس. ..  روزی که . . میرویم!!...

خداحافظ تا یک هفته یا بیشتر 


نوشته شده در جمعه 91/6/10ساعت 10:44 صبح توسط م.موسی زاده نظرات ( ) |

<      1   2   3      >

 Design By : Pichak